بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
نیلیا جمعه رفته بود خونه ی عمه مریم جونش اما خیلی بد اخلاق شده بود به خاطر همین نتونستیم ازش زیاد عکس بگیریم تا اینکه عمه عروسک سالیوانشو واسه نیلیا اورد وبا اون سرگرم شد همین طور که با اون بازی می کرد و بادیدن اون یه کمی اروم شده بود ازش چند تا عکس گرفتیم ...
نویسنده :
کیمیا
17:55
بدون عنوان
امروز نیلیا جون خیلی حوصلش سر رفته بود وهمش غر میزد یا اینکه با دستاش بازی میکرد و وقتی نمیتونست شکلک مورد علاقه شو با دستاش در بیاره ناراحت میشد و میزد زیر گریه تا اینکه ملیکا دوستش که تازه 15 روزش شده با مامانش اومدن خونمون ونیلیا فقط با تعجب به ملیکا نگاه می کرد وهیچ کار خاصی انجام نمی داد نمیشه حدس زد که تو فکرش چی میگذره بالاخره بچه ها دنیای خاص خودشونو دارن که ما ادم بزرگا نمیتونیم حدس بزنیم ...
نویسنده :
کیمیا
21:39